واژه «قُل» با معنای فارسی «بگو»، بیش از سیصد بار در قرآن کریم تکرار شده است. مضمون اموری که پیامبر خدا، با امر «قُل» مأمور به بیان و گفتن آن به دیگران شده است، شامل هر سه دسته از مسائل اصلی دین می باشد. حال ممکن است در یک آیه، به گفتن هر سه مضمون اعتقادی، اخلاقی و احکام اشاره شده باشد؛ مانند آیه 151 سوره انعام: «قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون» و یا اینکه امر به گفتن هر مسأله دینی، به صورت تفکیک شده و در یک آیه مستقل بیان شده باشد.
1. دستور به گفتن اعتقادات: مانند آیات سوره توحید که با «قل» شروع شده است و یا آیه 84 سوره آل عمران؛ «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى وَ عیسى وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون».
2. دستور به گفتن اخلاق: مانند آیه ششم سوره انعام؛ «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیم».
3. دستور به گفتن احکام: مانند بسیاری از آیات سوره نساء که در مورد ارث وارد شده است و یا حکم آیه چهارم سوره مائده در مورد خوردنی های پاک و شکار سگ های شکاری که می فرماید: «یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِساب».
حکم حجاب بسیار متفاوت با حکم نماز و روزه است. آیه حجاب مشتمل بر دو حکم وجوب و جواز است. منطوق آیه، دلالت کننده بر لزوم مراقبت بر نگاه و پوشش خاصی برای مردان و زنان در هنگام حضور در جامعه است و مفهوم آن، حکم وجوب پوشش خاصی که برای حضور در جامعه واجب بود را در بین محارم لازم ندانسته و به صورت جواز باقی می گذارد. در صورتی که وجوب نماز و روزه و دستوراتی مانند آنها، ربطی به حضور محارم یا غیر آنها پیدا نکرده و همیشه بر فرد واجب هستند.
در آیات مربوط به احکام، پیامبر مأمور به گفتن دستورات فردی و اجتماعی در زمینه احکام شرعی می باشد. احکامی مربوط به وضوگرفتن، نماز خواندن، مناسک حج، دوری از ربا، پرداخت زکات و نیز مسأله حجاب که در آیه 30 و 31 سوره نور مورد توجه قرار گرفته است.
در هیچ یک از آیات شریفه، فردی یا اجتماعی بودن موضوع حکم مشخص نشده است. این فروگذاری در بیان نوع حکم، به خاطر وضوح تبادر هر حکم در این ویژگی خاص می باشد. مثلا هر فردی به روشنی می داند وضو و نماز مسأله ای فردی است. یعنی عمل به چنین دستوری، منوط به وجود یک جامعه یا حضور در جامعه نبوده و هر مؤمنی مأمور به انجام نماز است حتی اگر او تنهاترین فرد فرضی در جهان باشد. اما احکامی مانند حرمت ربا و کم فروشی و ... که مربوط به رعایت حقوق اقتصادی و اجتماعی دیگران است، احکامی اجتماعی هستند که بدون وجود جامعه یا ارتباط فرد با اجتماع، موضوع خود را از دست داده و لزوم رعایت آنها منتفی می شود.
با روشن شدن ملاک فردی یا اجتماعی بودن احکام دینی، «وجوب حجاب و پوشش» در گروه احکامی قرار می گیرد که موضوعیت داشتن آن، مربوط به وجود جامعه و حضور در آن است که بدون حصول این دو زمینه، وجوب آن نیز منتفی خواهد بود. پس وقتی پیامبر مأمور می شود که به مردان و زنان مؤمن بگوید که در نگاه و پوشش خود اینگونه باشید، این امر جنبۀ عمومی و اجتماعی یافته و کسی نمی تواند حجاب را واجبی شخصی و فردی بداند.
«مأمور به» و مورد خطاب آیه حجاب، مربوط به خلوت و اندرونی افراد در جامعه اسلامی نبوده و تفسیر حجاب به یک وجوب شخصی، خلاف ظهور این آیه شریفه و منتفی کردن غرض وجوب این دستور الهی خواهد بود.
حکم حجاب بسیار متفاوت با حکم نماز و روزه است. آیه حجاب مشتمل بر دو حکم وجوب و جواز است. منطوق آیه، دلالت کننده بر لزوم مراقبت بر نگاه و پوشش خاصی برای مردان و زنان در هنگام حضور در جامعه است و مفهوم آن، حکم وجوب پوشش خاصی که برای حضور در جامعه واجب بود را در بین محارم لازم ندانسته و به صورت جواز باقی می گذارد. در صورتی که وجوب نماز و روزه و دستوراتی مانند آنها، ربطی به حضور محارم یا غیر آنها پیدا نکرده و همیشه بر فرد واجب هستند.
بیان این عبارت که «حجاب امری شخصی و مربوط به خود فرد» می باشد، اگر به معنای آزادی تکوینی هر مرد و زنی در انتخاب پوشش و نوع لباس باشد، سخنی درست است. زیرا هر فردی اختیار تکوینی دارد که در بین نوشیدنی ها آب را انتخاب کند یا سم بنوشد، دوستی برای انس خود انتخاب کند یا تنها بماند، آرام سخن بگوید و یا فریاد بزند، از چراغ قرمز عبور نماید یا تا سبز شدن چراغ توقف کند، و بسیاری از اختیارات تکوینی دیگر.
اما اگر به این معناست که قانون عرف، یا قوانین کشورها یا ادیان آسمانی، اجازه می دهد هر فرد با هر نوع پوششی در جامعه آشکار شود، نمی تواند معنای مورد پسند و مقبولی داشته باشد. زیرا عرف و عقل هر جامعه ای، آزادی افراد را محدود به قوانین خاصی کرده تا از پایمال شدن حقوق و ارزش های دیگران جلوگیری کند. فردی که در بیابانی به تنهایی زندگی می کند، می تواند با استفاده از اختیار تکوینی خود، به هر کیفیتی و در هر ساعتی از شبانه روز فریاد بزند و یا با هر سرعت یا روشی رانندگی نماید. اما حضور در شهر و جامعه، این اختیار را محدود به عدم ایجاد مزاحمت برای دیگران و یا حرکت در خطوط خاصی می نماید که رعایت نکردن آنها، تجاوز به حقوق شهروندی دیگران محسوب می شود.
حضور یافتن با پوششی مخالف با آنچه عرف و ارزش های دینی جامعه اسلامی مشخص کرده است، نوعی تجاوز به حقوق دیگران محسوب شده و بنابر آیه شریفه سوره نور، پیامبر مأمور است که به مردان و زنان مؤمن بگوید که در هنگام حضور در انظار عمومی، پوشش مناسبی داشته باشید که باعث هنجارشکنی در جامعه دینی نشود. پس موضوع یافتن حکم حجاب، وابسته به وجود جامعه بشری و حضور در عرصه اجتماعی است که اصرار بر شخصی کردن آن، حکمت مطرح شدن آن از طرف خداوند را منتفی می کند.
نظرات شما عزیزان: